کبوتر بچه ای با شوق پرواز

لمس احساسات کهنه و عکاسی از شکوفه های تازه

کبوتر بچه ای با شوق پرواز

لمس احساسات کهنه و عکاسی از شکوفه های تازه

غصه های کودکیم که الان چندان فرقی هم نکرده

 کلاس اول خانممون برای اینکه ب کوچیک بزرگ رو درس بده بما گفت "بچه ها ببینید این ب کوچیکه همیشه دستش رو زمین درازه. منتظره یکی بیاد دستشو بگیره. " من غصه میخوردم تا خانممون یه ا بهش بچسبونه بگه مثل این؛ بشه بابا.  

اخرش یه ب کوچیکه بی سرانجام رو تخته مونده بود. یادمه تا اخر ساعت دچار بحران شده بودم و از فکر دست دراز شده اش برای کمک بیرون نمیومدم.

نظرات 2 + ارسال نظر

طفلی ب!!! جالبه. من فک می کنم اگه ذهن خلاق شما خوب هدایت می شد می تونستی الان داستان کوتاه های خیلی قشنگی بنویسی! البته که هنوزم دیر نیس...

زم 1390/01/31 ساعت 08:35 ب.ظ

یعنی الانم نگران دست های دراز ی؟!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد