کبوتر بچه ای با شوق پرواز

لمس احساسات کهنه و عکاسی از شکوفه های تازه

کبوتر بچه ای با شوق پرواز

لمس احساسات کهنه و عکاسی از شکوفه های تازه

معر اسطوره ای(فقط زنانه)

 گر آتنای وجودت شد خاموش  

پرسفون خدا شود بس خوش پوش  

نازی نازیت کند/ هم روتوش 

راه و بیراه میشوی دراز گوش 

                 *** 

آرتمیس تو جنگلها خوش گذرون  

با اسمس وقت خود را نگذروند 

هرا دنبال شوهر دوون دوون   

:به همه بگو فقط نفیسه جون

دیمیتر: بچه ی من پیشم بمون  

یه قدم هم ور ندار توی ایوون

 

یه کمی برا خودت مادر باش 

درب نوشابه وا کن 

پیپسسس 

بپاچ 

 

پرسفون:دار و ندارم همه تو 

زندگی مال و منالم واسه تو  

ای که مردی به سرم تاج سری  

ای که در خیل نران تو شوهری

من برای تو شوم شاه پسند 

من همانم که تو خواهی دریند 

  

هستیا در معبدو در مسجد است 

شهد آتش جایگاه بوسه اش   

          

گرم بانو گر درون غالب بود 

افرودیت  بی کس و تنها بود 

در دل جمع  و دلش از کاگل است  

روی چون ماه و دلش همچون شب است 

   

از سر ما دست بردار ای خدا  

ما نمیخواهیم در خود چون تو را 

دوست دارم در میان هستیا 

آتش و خاکستری ساکت شوم 

به سونامی ژاپن عاشق شوم 

با جدایی ز سیمین نادر شوم  

جنگلی در معبدی بستان از او  

جایگاه امن من را هم بگو

نظرات 2 + ارسال نظر
شهرزاد 1390/02/04 ساعت 02:13 ب.ظ

خدا مرگن نده اگه این شعر رو خودت گفته باشی / الهی نمیری خودم بکشمت

شهرزاد 1390/02/04 ساعت 02:21 ب.ظ

راستی به خدا چیکار داری دیگه پررررررررررروووووو
میدونی اگه خدا از سرت دست برداره چی میشه؟
میشی همون سوسک سیاه بدبوی خودت

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد